عزیزکلهر بنیانگذار شعر وحشت ایران

ساخت وبلاگ

 

 

    

 شعر حاصل  خونریزی روح است 

 

 

 

 

 

                 


 عزیز کلهر شاعر درد کشیده دوران

 
 
  عزیز کلهر بزودی منتشر می کند  

                                                        
 
گرداب خونی ویلیس
 

 

 


 
 
با مقدمه

 

پرفسور میر جلال الدین کزازی

 


 
 
استاد  ادبیات فارسی  دانشگاه مادرید 
 
 
  font>عزیز کلهر
 
متولد 


 دوم فوریه


۱۹۷۵


 

 
 
 
شاعر، نویسنده  ، مترجم


برگزیده جایزه ادبی فستیوال ملی شعر هور


برگزیده جایزه ادبی و ملی کنگره ی ایوار


منتخب و برگزیده کنگره ملی شعر هانای


 نفر نخست جایزه ملی فستیوال یک پنجره یک دیدار  2012


برگزیده سه جایزه ملی شعر مقاومت در دهه هشتاد


برنده جایزه ادبی مجله ادبی   همگام   مونترال کانادا 2002


نامزد نهایی در یافت جایزه فستیوال بین المللی شعر صلح 2006-تهران -نیاوران


نامزد نهایی وبرگزیده آثار جایزه جهانی شعر صلح افغانستان بنیاد آرمانشهر  2008


 برای نفی خشونت ودفاع از کودکان غزه  و کودکان جنگ زده جهان


نامزد دریافت جایزه ملی شعر صلح تهران2007


نفر نخست شعر طبیعت  2010


برگزیده شعر دفاع مقدس  بروجرد 2008


 نامزد نهایی دریافت شعر قدس هرمزگان 2009

 

 

 

نامزد دریافت جایزه جهانی شعر از موسسه ادبی


 

 

 

 (Literature, University of Be (Switzerland)


 2007
 

 

 

 

شعر خوانی ها   

 

 

 


 
فرهنگسرای اندیشه تهران 2005


فرهنگسرای نیاوران تهران 2006


فرهنگسرای خلیج فارس هرمزگان تهران 2009


فرهنگسرای  ارسباران  تهران 2011


 فرهنگسرای بهمن تهران  2011


 دانشگاه آزاد اسلامی اندیمشک 2011


دانشگاه لرستان-خرم آباد

 

 2000-1996-1997


دانشگاه آزاد اسلامی خرم آباد 2001


شبکه ی رادیویی فرهنگ مصاحبه ابوالفضل پاشا با عزیز کلهر 2013


شبکه چهارم سیما  برنامه دو قدم مانده به صبح


 با اجرای محمد صالح علاء وتقدیم این برنامه به عزیز کلهر


مصاحبه با پوران فرخزاد 2006


شعر خوانی در محل سقوط هواپیمای ایرباس روی ناو جنگی در خلیج فارس 


 مراسم تجلیل  از فردوسی  دانشگاه آزاد اسلامی اندیمشک


همراه با سخنرانی پرفسور میر جلال الدین کزازی وشعر خوانی عزیز کلهر


شعر خوانی در کنگره های ملی هور  و  هانای 2006-2004-1997


 شعر خوانی درکنگره های ملی ایوار یک و دو


 شعر خوانی در شهرستان ازنا و حضور در انجمن ادبی2003


شعر خوانی در قلعه ی فلک الافلاک -خرم آباد -2000--1995-2009

چاپ آثار در فصل نامه های ادبی درگاه و نشریه  بیان لر

چاپ اثر در سایت   ادبی ماه مگ 2006

چاپ اثر در سایت ادبی لوح 2012

 

چاپ اثر در سایت ادبی مانی ها 2004

 

 

 

شعر خوانی در جشن مهرگان پاییز 2013 کرمانشاه با حضور دکتر محمد جواد محبت

 

 

چاپ اثر در سایت مجله ادبی شمال

 

 

چاپ اثر در سایت ادبی ادبیات پیشرو ایران و جهان  آوانگارد ها

 

چاپ اثر در سایت ادبی نویسا

 

چاپ اثر در سایت  والس ادبی

 

چاپ اثر در سایت  چراغ های رابطه

 

 

 

 


دیدارها  و     گفتگوهای ادبی و هنری عزیز کلهر


 
دیدار با محمد علی بهمنی


 غزلسرای معاصر ایران 2005هرمزگان و خرم اباد 2009


دیدار با پگاه احمدی تهران نیاوران شاعر و  مترجم و نویسنده 2006


دیدار با هرمز علی پور پدر شعرناب ایران 1996
 
دیدار با استاد صالح حسینی مترجم و نویسنده و  ادیب


استاد دانشگاه  جندی شاپور و جرج واشنگتن 1996


نویسنده کتاب نیلوفر خاموش در نقد اشعار سهراب سپهری در خرم آباد


دیدار با علی بابا چاهی در خر م آباد و تهران


دیدار با سعید بیابانکی 2009 هرمزگان


دیدار با دکتر بهروز یاسمی   تهران -هرمزگان2009-2005


دیدار با دکتر بابک احمدی 2006 تهران


دیدار با دکتر جواد مجابی  2006تهران


دیدار با مرحوم دکتر حسن حسینی 2001 تهران


دیدار با هادی خوانساری شاعر لرستانی تبار غزل سرای معاصر 


  عضو انجمن دوستی ایران و کوبا  خرم آباد 2000-2004


گفتگو و دیدار  هنری با ابوالفضل پور عرب 2012


گفتگو و دیدارهنری  با امین حیایی 2012


گفتگو ودیدار  هنری با بهاره رهنما و دختر کوچولوی هنرمندش2006 تهران


گفتگو و دیدار ادبی  با انیماتور وکارگردان تهران ۱۵۰۰ بهرام عظیمی 2006تهران

 
دیدار  ادبی با ابوالفضل پاشا بنیان گذار شعر حرکت 2005-2013


گفتگو و دیدار  ادبی با نسرین جافری بانوی شعر معاصر ایران1992-1996


گفتگو ی ادبی با ناهید سرشکی  نقاش وشاعر معاصر 2007


گفتگو ادبی و هنری با شاعر افغانی تبار  راحله یار مقیم آلمان 1995-1996


 گفتگو  ودیدار ادبی با کاظم کاظمی شاعر افغانی تبار مقیم ایران 2003


 گفتگو و دیدار ادبی با محمدحسین جعفریان


 شاعر و روزنامه‌نگار و رایزن اسبق فرهنگی ایران در افغانستان، 2005-2012


دیدار وگفتگوی هنری  با جلیل عندلیبی  نوازنده  مشهور ایرانی 2007


دیدار و گفتگو با عنایت سمیعی و حافظ موسوی 2007


دیدار با عبدالعلی دستغیب نقاد معاصر ایران 2000-2006


 گفتگو ی ادبی با ریاست کارگاه ادبی نیلوفر غرب ایران کرمانشاه


و ارائه دهنده ی متد ادبی عریان نویسان ایران


آرش آذر پیک 2005


گفتگوی ادبی و دیدار هنری


با ظاهر سارایی و جلیل صفر بیگی و محمد کاظم علیپور 


هتل جلب سیاحان خرم آباد 


بررسی زبان شناسی لکی و کردی 2005


مصاحبه ادبی با دکتر جلیلی 1996 دانشگاه لرستان


دیدار و گفتگوی ادبی با استاد نعمتی 2010


استاد دانشگاه پیراپزشکی


 دیدار  و گفتگوی ادبی با زنده یاد تیمور ترنج1993


 

گفتگو ودیدار ادبی با محمد رضا هزاره استاد دانشگاه هنر اراک

 گفتگو و دیار ادبی و هنری با استاد حسین پرنیا


 

 آهنگساز گلپونه های زنده یاد ایرج بسطامی

گفتگوی ادبی با مهر نوش قربانعلی نقاد معاصر 201

2
گفتگو ی ادبی با اکرم بهرام چی شاعر کردستانی 2004


 

 دیدار و گفتگوی ادبی با سیمین دخت وحیدی شاعر انقلاب 2008هرمزگان 

 

 

دیدارو گفتگوی ادبی با بهروز سپید نامه غزل سرای معاصر2008

 

 

دیدار و گفتگوی ادبی با سعید بیابانکی شاعر و گوینده تلویزیون 2008
 

 

گفتگو .دیدار ادبی با رضا حساس شاعر کرمانشاهی 2013

 

 

گفتگو ودیدار ادبی با دکتر محمد جواد محبت در جشن مهرگان روز اول پاییز 20013

گفتگوی ادبی با دکتر رشید کاکاوند شاعر ونویسنده نیشابوری 2013


 
ارائه نخستین دکترین ادبی شعر وحشت در جهان
 
  
 به قلم :  عزیز کلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهر  

 
 
اظهار نظر پروفسور  میر جلال الدین کزازی در مورد عزیز کلهر
 

 

 
هراس یکی از نیرومندترین ، ناب ترین ،نهادین ترین،آزمون های آدمی است،آزمونی نیک کارا و کاونده که گاه ، در سراسر زندگانی،دست از گریبان جان آزماینده بر نمی کشد .،نیرویی چنان ناب و نهادین که هراسنده را بی جان و جنب ، بر جای میخ کوب می تواند کرد . راز گیرایی سرود ه های عزیز کلهر نیز جز این نیست كه او سخنور هراس است،
 تنها سخنوري كه هنرش هراسيدن است و هراساندن.
 
 
 
 
 پروفسور میر جلال الدین کزازی استاد كرسي ادبيات وزبان پارسي دانشگاه مادريد
 
 
 
 
 
مقدمه دکترین بین المللی شعر وحشت  به قلم عزیز کلهر 
 
 
 



عصیانگری چون من که ریشه در گستره ی موهوم وحشت داردو بر مدار مورب و مسموم ویا مهیج مرگ می چرخدجز سایه گزینی در حوالی گورها و پوست اندازی در دامنه ی بدخیم درد ها ورنج هاعایدی نداردمن که حلول کرده ام در میان هر ان چه جهنم و تیره روزیست رمان مرگ خود را بار ها از دهانه ی دوزخی هزار دره و گرداب شنیده ام اما تن در عذاب مذاب گریه هایی سپرده ام که شبانه نیم رخ تکیده ام را جز به خون سرخی نمی بخشد این جاست که آ واره گی روح را در پس این همه سرابهای متعفن بارها تجربه کرده ام و خطوط نا خوانایی ازسر نوشت را ناخوداگاه از متن پیچیده ی آینده ربوده ام و هولناکترین لحظات ان را دیوانه وار در برزخ بی پناهی و پوسیدگی سروده ام


اینک هر نیمه شب  در میعادگاه مردگان زمین زوزه های وحشت بر انگیزمرا کسانی درک می کنند که تنها مزد انها ماندگاری در این مرداب خود ساخته است اینک برهنه از میل به زندگی و دلخور از جامی که در ازل روز بی اختیار در گلوگاهم ریخته اند تن به تهوع کلماتی می دهم که روح فرسوده ی هر انسانی را به بیراهه می کشاند و در تنازع برای بقا هر بار به جبر و فشار چنگال تیز کرده ی خود را به لاشه ی ملتهب و زونا زده ی زمین می کشم واز ان نیرو که از بالا بند بندم را باز می کند و از ان سمت که چون ردبادی مجموعه ی استخوانی پوسیده ام را در گوری به اندازه ی دنیا می چر خاند می خواهم فرصتی که به دقت صدای اونگ شومی که ثانیه ها را به جلو جریان می دهدخاموش شودتا زمین در زاویه ای به اندازه ی چشم های مترسکی چوبین در مزرعه ای سوخته  فقط یک بار حقیقت را ببیند و دیگر نچرخد 

  قسمتی از دکترین بین المللی شعر وحشت
 

روزهای سختی برزمین گذشته است، روزهایی تاریک، تاریخ جهان همواره پرازصداهای دلخراشی ازجنگها، خونریزی وکشتار، برادرکشی ونسل براندازیهاست.انسان به مثابه چرخی بوده که بی آنکه بخواهد باراین همه وقایع را ازبدو آفرینش تاکنون کشانیده است وصدای شکستن خود را بین این همه تنازع بارها شنیده است.ازهمان روزنخست برادرکشی چاشنی تاریخ شد وجنگهای فزون خواهانه خرابه های بسیاربرجا گذاشت.جاه طلبی انسان وحس سیری ناپذیری وی دست مایه کثیف کشتارشد تا غضب وتجاوز، تعدی وهتاکی ازنرون گرفته تا چنگیز، ازآتیلا تا هیتلر، بسترقصه های تاریخ شدند.انسان سرگرم خونخواره گی شد، سرگرم هم نوع کشی وتاریخ را با خون وتباهی نوشت، ویرانه ها را ویرانتروآبادیها را ویران وسیاست شهرهای سوخته را به اجراء گذاشت وبردگی را گسترش بخشید وبسترمناسب تعالی برای رشد عقلایی انسان را به جهنم مبدل ساخت وجهل را دانش فزون طلبی معرفی کردچوب وسنگ وماه را پرستید، حرمتی که برای گاوقائل شد برای انسان هم نوع خود منتفی دانست وانسان را زیرپای گاوسربرید.جهالت همچنان سیر سنتی خود را طی کرد وبرمدارنادانی آنقدرکشت که بوی تعفن تاریخ بلند شد. گروهی سیرتحولات تاریخ را جبری می دانستند وگناه اعمال ننگین انسان را درمسیرتاریخ به گردن یک نوع جبرفلسفی می انداختند.

گروهی دیگرارادی تعبیرمی نمودند واحکام صادرمی کردند.این دوگروه اومانیسم را درحوزه ارادی وجبری با پادرمیانی تاریخ به یک سمت می کشاندند. آن هم تبرئه کورکه قانون بقای کشتاررا تثبیت می کرد واین نیرنگ جهل فلسفی ست.اینان هرگزتصمیم خود را درمورد انسان وحالات روانی با منشاء پوچی ودید هیچ گرایانه ی انسان به نقطه پایانی یعنی فنا عملی نکرده بودند وبررسی این نوع پیامدهای شوم وتاریک را هرگزبه حوزه نقد روانشناختانه نکشانیده بود واگرلحظه ایی نیزبه این مقوله ناخنکی زده اند متاسفانه حاشیه گرایی دراین موضوع محرزاست.پرمسلم است که رفتارهای تاریک انسان ازعصرآفرینش تا چالش برانگیزنده دوران پرستش پوچی وبت یابی، بردگی وبرده داری ومرید ومراد گرایی را، عامل ظهورپیغمبران شد.ادیان الهی با رسولانی متنوع نیزدرزندگی بشرپدید آمدند، بشرایمان آورد واخلاق ورفتارگرایی الهی، مذهبی را چراغ راه تاریکی دانست وآنها را تکریم نمود.مدتی نگذشت، حس غریزی گرایش به لذتهای ممنوع، چنگالهای تیزانسان را دوباره فاش نمود یا عصیان کرد یا دربرابرادیان دیگرایستاد ویا خواست تا سیرصعودی خود را بازهم با صف آرایی دین بار ازنوع اعتقادی وایدئولوژیکی تکمیل سازد.ازاین رو به جای نقد عالمانه ی هم نوع کشی ویا غیره نیزه ها را تیزکردند، شمشیرها را بیرون کشیدند وبازهم تراژدی کشت وکشتاربه راه افتاد.جنگهای کوچک، نزاع های محلی درابعاد قصبه ویا روستایی، تصفیه حسابهای قومی،قبیله ای به تنازع های ایدئولوژیکی مبدل شد وجنگهای امپراطوری صلیبی به راه افتاد.واین بارفلسفی تر، دهشت ناکتر، مرگ هم را مباح می دانستند وکلمه ذبح به سادگی صادر می شد. سایه ی وحشت وهراسناکی جهان را هدف قرارداد ورفتارهای تاریک متن مقدس ادیان را نشانه رفتند تا اینکه انسان پوتولیزم را مانع رشد وتعالی خود دانست وکسانیکه درچنبره چکیده های پوتولیسمی می چرخیدند را واپسگرا ومرتجع معرفی نمودند. فلاسفه مدرنیته آمدند وجا پای پیامبران نهادند وهریک با ارائه و افریدن مکتب ها وایسم های مختلف صادره ازآبشخورهای غربی وشرقی، آفرینش نحله های روشنفکری را برعهده گرفتند وپایگاه های اجتماعی وسیاسی خاصی را بنا نهادند.رنسانس درحال وقوع بود که بشرازلحاظ علمی سیرتاریخی کندگرا را کنارزد وسرسام آور به سرعت به تولید، کشف واختراع وابداعات حائزاهمیتی دست یافت.
کم کم مرزبندی های تکنولوژیک وژئوپلتیکی به قدرت رسیدند.انسان کنارگذاشته درمیان دود وآهن با طرحی نوستالوژیک متولد شد، اعتقادات مذهبی رنگ باخته با اثربخشی زندگی مدرن درکنارمکاتب ایسمی باردیگرعقده های تاریخی کوروبه خواب رفته ی سردمداران سیاسی جهان را بدجوری جنباند . ایسم ها که تعدادشان ازادیان الهی فراتررفته بود باردیگربه علت تناقض های فراوان واشکال متفاوت درتعریف وتوجیه انسان وحس برتری جویانه ای که تئوریس های خرده پا ازآنها کرده بودند به جان هم افتادند وبه تولید وتکثیرسلاحهای کشتارجمعی انسان روی آورد.

حمله های اقتصادی ویرانگر، شورش های سیاسی ، اجتماعی - جنگ های الکترونیکی نبردهای سهمگین سرد جهالت عالمانه ی انسان را برملا کرد.میلیونها انسان بی گناه مابین جنگهای جهانی اول ودوم وخرده جنگها وتسویه حسابهای نژادی، ایسمی زیرباران بمب های خوشه ایی، اتمی وشیمیایی خاکسترشدند.اینک سایه جنگها برسردنیا کوتاه نیست، درچهارگوشه جهان پیامدهای منفورتنازع برپاست، جنگ فقروایدزوبیماریهای مهلک روانی، اعتیاد، وقوع حوادث عذاب گونه، آماربی خانمانها، فحشا وکودکان کارگر، زنان بی سرپرست، جرم وجنایت، خود کشی واحیای دوباره ودیگرگونه ای ازنژاد پرستی، اشغال گری وانحرافات اخلاقی، بشریت را رو به پرتگاه هدایت نموده است.حقیقت این است انسان برسرشاخه ای نشسته است وشاخه زیرپای خود را دارد بی هیچ تاملی می برد.اینجاست که وحشت آخرین احساس انسان به هستی براندازشده ایی است که انتظارش را می کشد.اینجاست که انسان واحساس آن به آینده تاریکتراز شبی ست که ماه پشت ابرمانده است اما نشانه های آخرالزمانی یکی پس ازدیگری درحال وقوع است .

خروج سفیانی ودجال، آتشی که ازانتهای عدن بلند می شود وجهانی را به صحاری اورشلیم ... می کشاند، زلزله ها ی زیاد درزمین، سیل وزنا با محارم، سختی معاش، امراض لاعلاج درزمین، ظهورآفات های اخلاقی، فقر، فساد، تبعیض مسیری را ترسیم نموده ازجهنمی خود ساخته که گریزازهوای خاکستری آن مستلزم پانهادن روی تمامی جنازه های تاریخ است.

دراین یخبندان وآشفتگی، گیج روی وکج مداریها مکاتب هنری وژانرها عمیق ترین تاثیرات را پذیرفته اند. ژانر وحشت درشعرمعاصرپرده ازپنهان ترین لایه های نامتعارف از تصویر حس وفهم گرایی ها برمی دارد و به توصیف وتفهیم هرمنوتیک درمحتوا واوضاع موجود را بدون کم وکاست درفیلترهای بینشی خود عبورداده اند وبا ابزارهای هنری ومکتبی که دراختیاردارند به تشزیع وکالبد شکافی موضوعات می پردازند. ریختن این پرسه که حول محوررفتارتاریک انسان درادوار مختلف تاریخ دارد ونیل آن به سمت هیچگرایی وپوچ پنداری است جز ازعهده اشکال متعارف این مکاتب فوق برمی آید دیگرراه چاره ایی متصورنیستم.وحشت تراژدی نیست ،جنبشی برای تحقق بخشیدن و رسیدن به پست مدرنیسم نیست،پلورالیسم و کثرت گرایی در آن منوط به درک وقایع در حال جریان است ، اما شدت آن در حوادث آخرالزمانی با طیفی از اضطراب و کنش های غیر طبیعی همراه است .پایه مستدل این امر محکم است که روزگاری فراخواهد رسید که کودکانمان را با لباس هاس ضد شیمیایی بخوابانیم ویا مانند وال ها اقدام به خودکشی دسته جمعی بزنیم . فکر می کنم نظام هستی که بر اساس حرکت دوار دایره هاست دچار اختلال در محاسبه ها می شود و روند هندسی جهان تغییر می کند ، ذرات منحنی کلونی بزرگی از بی نظمی و آنارشی گری را تشکیل می دهند و عصر برخورد ،سقوط ، و ازهم گسیختگی و رهایی از مدارهای معین ،آغاز می شود ، هیچ تئوری پیشگیرانه های نمی تواند روند جریانات و وقایع آخرالزمانی را متوفق کند .

وحشت یک تفکر آخرالزمانی است ،که در پرسه ی اجتماعات بشری رخ می دهد، و دیدگاه های فلسفی وابسته به آن بسیارند اما متفاوت با آنچه که در هالیود یا هالووین به خاطر ایجاد فضای رعب و هراس بکار رفته است ، متغیر ودر تضاد با نحله های منحرف تعریف شده از فضای اضطراری و زنگهای خطری که در فیلم های عصر جدید برای مرعوب کردن مخاطب ترسیم شده اند . ژانر وحشت در شعری که پایه ریزی کرده ام ، سعی در ایجاد هیجان نیست ، روی دیگری از سکه های ضرب شده در این قالب و فضا هم نیز نیست ، واقعیت جاری و سرایت کننده ای هست که غیبت آن قابل وقوع و شاخه هایی از آن به بار نشسته است و اصل آن مناقشه ی بشر برای فزون خواهی و زیاده طلبی وبا دیکته کردن اعتقاد خود برصفوف متقابل است ،که گاهی در جریان حرکت زمان یعنی تاریخ ، تنازع این دو ، به رخوت رخ داده ، اما اینها همه جرقه هایی کوجکند در برابر آن جریان در حال وقوعی که مسیر تاریخی خود را باید تکمیل و به پایان برساند وبه مرحله رشد خود برسد و کلید بخورد ، آنگاه تحقق می یابد و محقق شدن آن بستگی به رفتارهای تاریک انسان آخر زمانی دارد . ظهور اریستوکراسیسم (سرمایه داری) و قطب بندی های ناعادلانه بین انسان ها و جوامع جهان پیرامون و حوزه ی قدرت و ثروت بزرگترین چالش و عامل وحشت در دنیاست ، فرزندان ناخلف این نگره ی شوم بی درو پیکر یعنی دو دیدگاه مخرب و دو جریان حلیه باز خون آشام و لیبرالیسم و نئوامپریالیسم همان فرمانده ی بی رحم فلسفی پوچی است که نقطه ی ظهور میلستاریسم (لشگرکشی) به قطب های ضعیف و در حال نابودی جهان برای چپاول ثروت آنها که پایه بی بدیل قدرتهای سیالسیون لیبرال و امپریالیسم جهانی است . امروزه وحشت گالری خود را رو به جوامع فقیر و مرگ زده باز کرده است . پرمسلم است که کادوهای سردمداران غربی جز بمب های مخرب نیست .ودرمیان این همه بیغوله و ویرانی که به بهانه ی دموکراسی و ثروت درجهان به راه انداخته اند، سعادت و خوشبختی مرگ است . هیچ کس فکر نمی کرد انیشتین دست به معامله ای کثیف بزند و حاصل تجربه گرایی خود در مورد ذرات ریز هستی (اتم ) را دو دستی به جانی ها بسپارد که بهای آن از بین بردن مردم هیروشیما و ناکازاکی و ... غیره باشد . جهان بی فاشیسم و بی نازیسم بی ارتش های سرخ و زرد و قرمز برای اینها ضایعه جبران ناپذیری است .حتی صدای مسیحایی موتسارت یا باخ ، بتهون نمی تواند جلوی جنایات آنها را بگیرد و قالب در پس این همه زیبایی عوض کنند .

 

 

 


عصر وحشت

 



عصر خواب های طلایی نیست ، عصر شکوه یک ملکه در کندو نیست ، عصراندام واقعیت هایی است که به حقیقت نزدیکترند . و مترقی ترین فلسفه وجودی آن کشتار است و اعلام موجودیت در آن براساس خرافه هایی به نام دموکراسی ، تقسیم ثروت ، فقر زدایی و ... تئوریهای ظاهر نمایی که از آنسوی آتلانتیس به صورت موجهایی مخوف از برج کج پیزا می گذرند و تا سرزمین آفتاب می خزند . گناه کشته شدگان هیروشیما و ناکازاکی برگردن کیست ؟ معصومیت مرگ دسته جمعی روستای دیریاسین و کپرقاسم و یا جوخه های مرگ در بوسنی و فلسطین بر گردن کیست ؟ آفریننده ی کشتارهای دارفور و ترورهای کور مثل کشتن انسان هایی بزرگ (پاتریس لومومبا) و زندانی نمودن نلسون ماندلا به مدت 27 سال نتیجه ی کدام نگره است . نژاد پرستی صهیونیستی کابویی ، در رأس اقدامات وحشیانه و برنامه ریز تمام جنایات عصرحاضر در حوزه ی کشورهای مختلف است . صهیونیست ها که با رویه ی قتل وعام و صدور نقشه های جنگ های خونین ، مغز متفکر نئوامپریالیست جهانی می باشند .

عملاً ثروتهای عظیم کارتلهای جهانی در غرب را هدف قرار داده و منافع نامشروع خود را با ایجاد وحشت از دیگران بالأخص قدرت های غربی و کشورهای تحت اشغال اخاذی می کنند و با مظلومیت نمایی در مورد قضیه ی مضحک و بی ریشه ی تاریخی هولوکاست خون دیگران را به سادگی بالا می کشند . مگر غیر از این است که یک پای قضیه 11 سپتامبر رژیم صهیونیستی است که عامل تنازع اخیر در خاورمیانه است .بررسی عوامل وحشت و رویارویی جبهه های حق در برابر باطل به آخرالزمان ختم می شود .فلسفه ظهور ناجی و تبعیت آحاد زجر کشیده از این همه رنج توأمان با انواع فشار حتمی است .اما عصر وحشت در راه است و اجرای آن منوط به اجرای انفجار در سرزمین های فقیر است . آفریقا محصول و مستعمره ی بی چون و چرای ، خون آشامانی هست که علاوه بر دیدگاه های نژاد پرستی مورد راهزنی سیاسی غربیها قرار گرفته است . و آسیا نیز از نقشه های شوم استعماری نو و غارت منابع و جنگ نفت به ستوه آمده است ، این شک ها زاویه ی تزلزل را بالاتر برده اند . در جهان میلیون ها زن بی گناه قربانی و بازیچه فرضیه پردازانی همچوم فروید می شوند .

که در دامنه ی تسلسلی فلسفی چنان به ابطال رسیده اند که قادر به تعریف شایسته ای از انسان و موجودیت آن نیستند / داروینیسم را دست مایه ی تحقیر بشر قرار می دهند تا او را به امیال حیوانی خود نزدیک تر کنند ، آیا این آغاز انفجار نیست ؟ در این خلأ فلسفی ، فیلسوف ها چه می کنند و یا فلاسفه هنوز در پی کشف رابطه ی علمی و معمولی خلق تخم مرغ و مرغ هستند ؟واقعیت اینست : که اتودینامیسم انسانها بهم خورده استو مخ های پریش فلاسفه مدرن کار دست بشر داده است
 
 


 


ترانه هایی را  از عزیز کلهر  اساتید زیر خوانده اند  
 


 
استاد شهرام ناظری
 
 
استاد حشمت رجب زاده  
 
 
 برای استاد  زنده یاد رضا سقایی 
 
 
 استاد امیر جاهد  
 


استاد داریوش نظری

 
استاد مورس نیک خیر
 
 


استاد شهرام کیمیایی
 

 
استاد فرهاد حسینی
 


استاد حشمت  فتحی
 


استاد محسن سیاهپوش
 
 
 
 
 
 


p>

چند شعر از عزیز کلهر  font>

 



من

مثلث مرگزایی

که از اضلاع زنگ خورده ام

خون می چکد

تو

مثلث متساوی الساقیني

که ساقه ات

نه از خاک من

از خیانتت پا گرفته اند

ما دایره ی دد زده ای

که شعاع پریشانی

مان شیار دست ها یست

که این شیار ها

طول موج بلندی از شکنجه

در کارگاه اجبار است


 
 

 
 
 
 


تا از
چهل شکوفه ی گیلاس
چهل قطره ی خون
نچکد

نه تو فرشته ای
نه من انسان
 
 
 
 
 
 
 
 

آب و خاک را از زمین

باد وافتاب را از آسمان
و
ستاره ی سرخی را از کهکشانی دور

به عاریت گرفته ام

تا من نیز

منظومه ای خود مختار را بر مدار هیچ

بچر خانم
 
 
 
 
 
 
 


از دست گرگ نه

از دست انسان

به جنگل خواهم گریخت

انسان گرسنه

از گرگ گرسنه

خطر ناکتر است

 
 
 
 
 
بهشت .برزخ .دوزخ
و من
که ایستگاه چهارمم
و به هیچ جای جهان نمی رسم
مبدا من صفر
مقصد ایکس
بر پایه ای از بحران بنا شده ام
بگذار تا ابرهای گراس
بر من ببارند تا هر عصر هلاکت خودرا
در چشمه هایی از اسید
به نظاره بنشینم
بگذار
بهشت . برزخ . دوزخ
و من
که ایستگاه چهارمم
میعادگاه گلابتون گیس سرخی
که نیمی از تنش را
تنها از استخوانهای قصاب خانه ای
تا من به دندان گرفته است
و نیمی دیگر
را چنان زوزه می کشد
که هزار گرگ گرسنه در من
چنگ می کشند

font>












(( مسافر))




وقتی كه جاده تمام میشود

مسافر

واژه ایست بی مفهوم

برای تمامی مقصدهای جهان


font>



(( زائو ))




گره از گردنم گشودم

خون بچرخ آسیاب افتاد چرخید

باد به دامان دریا لرزید

وجان به جوهر من خندیدم

متولد شدم

اما . . .

زائوی من كه چین در چهره

و چروك در چاره داشت

مرد

مرگ سر آغاز من بود

font>




((سرطان))




من به تو

و

تو به من

آلوده ای

آلوده

به شكل سرطان كه در هم سرایت كرده ایم

و در پس

هسته ای شكاف خورده در نقطه ای كور

بهم رسیده ایم

خورشید

بر جنازه های عفونی مان سقوط خواهد كرد

font>





((سالومه))




نیمه شب سیزده هم ماه مرداب است

و اشیاء

در خلسه ای خونین فرو مردابیده اند

باد

از مغز یخ زده زمین

عبور میكند

آنجا كه ذرات نور

چون سوزن

در سر و سینه ام فرو می روند

پیرزنی گوژ پشت

با ردائی

كه نقش چندین هزار

رتیل

بر خود دارد

مدام زو می كشد

هلا . . . هذیانا

او كسی جز سالومه نیست

ساحره ای كه به مسخ من

می كوشد

و دهانش جهنمی ست

كه بوی مردار پتیاره می دهد

همه چیز

زیر فرمان سالومه است

حتی ماه

كه نیم تنه ی خود را

در آغوش صاعقه انداخته است

و یا . . .

عنكبوتی سیاه كه با بوی لقاح دیوانه وار

زوجش را

در ترك دیوارها

در دم می كشد

هوا

هوا . . .

هوای آلوده ایست

یاران

وگرنه من از تناسخ به تنگ آمده ام

و از سالومه

ماده نر مخنثی

كه شبیه خرچنگ را می رود

و لانه دركنار مرداب دارد




گورستا ن خرم آباد یلدای 1379




font>







(( مسموم))









ماه را دو نیم كن

و در دو دست شكسته ات

بگیر

و

بر جنازه خورشید برقص

تا زنجیره ای از

ستارگان خاموش

به گرد گردنه ی استخوانی ات بپوسند

و مدام

بر پوستی كه انداخته ای

تف كن

كه هوای تازه ترا مسموم می كند




**************




جنی باش

با دو چشم تراخم كرده

در سردابه ای باستانی

در كالبد كاشی ها نفوذ كن

تا پژواك مویه وار تو

مو از تن كفتار بریزاند

هوای تازه ترا مسموم می كند

font>







هیولا شو .... هیولا

با صورتی مسطح

و دندانه هایی دلتا شكل

كه وقتی بخندد

اشك بر قرنیه هامان

بخشكد

ان گاه از پس هر دری چهره ی چهار ضلعی را خواهی دید

كه پیشانی اش را با خط میخی نوشته اند

هوای تازه تو را مسموم می كند
font>



دست در حدقه های مومیایی چشمانت كن

وبه جای ان

دو خفاش خوابیده

چشم گرگ بگذار وببین

كه جهان همه تیفوسی اند

وپشت شیشه عینك های ماهواری شان

مردمك ها

دو هسته ی اتشینند

كه بر ظلمت سگ سایه های هار

تمركز كرده اند

و برای قطعه قطعه كردن تو

ساطور تیز می كنند

هوای تازه تو را مسموم می كند
 
گورستان خرم آباد ..نیمه شب ۱۱دی ماه ۱۳۸۶
 
 
شعر پل الوآر

ترجمه فرانسه به فارسي---عزيز كلهر

همين جا /كسي خوابيده /كه در زنده بودن خود /شك ندارد
كه هر پگاهان /براي هر جنبنده اي /زيباست
آنگاه كه مرد /فكر كرد بر مي گردد
به جهاني كه افتاب از نو طلوع مي كند
اما من ، ناتوان زنده بودم /براي ديگران و براي خودم
كه به سمت گور بارهايي مشترك مي برديم
font>

شعر گابريل ماريانو 1928م

ترجمه فرانسه و پرتغالي : عزيز كلهر

هاي جاده
هاي جاده
اي مسير نامعلوم
مسير تو نبايد اين همه دور باشد
بريده مثل تقاطع نبايد اينگونه باشي
اي راه
اما‏ هستي
اي دور
اي جاده
  

عزیزکلهر بنیانگذار شعر وحشت ایران ...
ما را در سایت عزیزکلهر بنیانگذار شعر وحشت ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کانون حرفه ای شاعران ایرانی aziz-kalhor بازدید : 2195 تاريخ : چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت: 13:42